تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

در ره دوستی

  در این لحظات که ساعت حدود یک نصف شبه، دارم برای دوستم با وجود خستگی فراوان و کارهای زیاد خودم که باید تا صبح تموم کنم (و باید 6 صبح حرکت کنم) برنامه نویسی می کنم.

  معمولا افراد تعریف خاصی از معرفت (معنای آن در دوستی) در ذهن ندارند. به طور کلی به مهر و محبتی که دوستان نسبت به هم ابراز می کنند می گویند.

   به خاطر خوب بودن برنامه نویسی ام، دوستم رو من حساب باز کرده و من هم از خودم بدم میاد اگر که جواب این حسابش رو ندم. هر چند نمی دونم و نمی خوام بشینم حساب کنم که اون تا به حال چقدر به من سود رسونده و خواهد رسوند. خستگی، کلافه بودن، ناتوانی، عدم اراده، نبود وقت با وجود کارهای خودم و... در مقابل کاری که دوستم از من خواسته بی معنی هستن.

  اما چه انگیزه ای انسان رو به تعهد در مقابل این معرفت وادار می کنه ؟ ارزشی فرامادی ؟ احساس ؟ منطق و استدلال ؟ هر چی که باشه همه ی ما احساسی خوب نسبت به این انگیزه و این عمل داریم و آن را انسانی می دونیم.

  خستگی مهم نیست، آهنگ میذارم تو گوشم تا فراموش کنم کجا هستم و چه کار می کنم. فقط در وفا به دوستم عمل می کنم تا تمام شود، بعدش اگر به کارهای خودم رسیدم(که تا صبح کار می کنم) که هیچی، نرسیدم هم به درک. در راه دوستی از این به درک ها خیلی باید بگی. انتظار این که معرفت گذاشتن هات جوابی هم داشته باشن یا اون فرد یادش بمونه یا هر چیز دیگه ای نداشته باش، معرفت معرفته، می خوای بذار می خوای نذار، ولی فکر اضافه ای نکن. درد دل بسه... برم به کارم برسم...

 

 پ.ن: در این نوشته قصد تعریف از خودم رو ندارم. اگر باور نداری می تونی فراموش کنی نویسنده ی این پست کیه.

نظرات 3 + ارسال نظر
آدینه بوک شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

امیررضا شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 11:41 ب.ظ

امیررضا شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 11:41 ب.ظ

ای ول معرفت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد