تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

آماده باش ای دوست...

 وقتی که کسی رو که به عنوان شریفترین انسان می شناختی یهویی بهت می گه که جون آدما براش ارزش نداره...

 وقتی که می خوای بنویسی ولی واژه‌ ها رو فراموش کردی...

 وقتی می خوای بگی ولی نمی دونی چطوری و از چی بگی...

 وقتی که دلت می خواد به بدترین شکل عمرت گریه کنی ولی گریت نمیاد...

 وقتی دلت می خواد فقط به خدا فش بدی و بهش بگی مردی بیا یه دفعه جای آدما زندگی کن...

 وقتی این قدر کم اورودی که دلت می خواد بمیری ولی حتی اونم نمی تونی...(یا شایدم جرئتشو نداری...)

 وقتی... وقتی تو این وقتا باشی چی کار می کنی؟

 پ.ن:

  همیشه وقت هایی هست که نمی دونی چه غلطی بکنی...

  همیشه وقت هایی هست که نمی دونی حقیقت و واقعیت چطور باید آرامش دهنده باشند...

  همیشه... پس شاید بد نباشه تو تخیلت خودت رو کمی برای این وقت ها آماده کنی!

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگر می خواهید در مورد:آیا قران از جانب خدا آمده است؟ و یا کاردستی محمد است؟ تناقضات قرآن و اشکالات علمی موجود در متن قرآن و زنان پیامبراسلام!!! و احادیث که نشانگر علم لا یتناهی ائمه!!!... بیشتر بدانید به این ادرس سری بزنیدwww.alcoran.blogsky.com

مینا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 05:31 ب.ظ

می دونم چی می گی ولی فقط در اینجور موارد می تونی صبر کنی و البته اگه یکی که خیلی دوستش داری کنارت باشه کمک بزرگیه . می تونی ساز بزنی ( البته اگه بلدی) یا حداقل به موسیقی گوش بده . اینا همه ی کارهاییه که من انجام میدم.

شیدا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 06:19 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

این که آدم توی شراطی خاص ( روحی و یا جسمی ) قرار می گیرد و زندگی دیگر مثل همیشه ساده و شیرین نیست فقط نشانگر حضور خود خداست...

اگه همیشه همه چیز به کام باشد و هیچ چیزی دچار هیچ مشکلی نشود و دیگر کار هیچ بنده ای به خدا نیفتد می دانید چه خواهد شد؟

خوب است آدم در چنین شرایطی ( که من بارها تجربه اش را داشته ام ) جای اینکه بنشیند و بخواهد به خدا بدگویی کند فقط برای چند لحظه نعمت هایی که دارد را بشمارد تا همان لحظه آب شود و از خجالت دیگر روی صحبتش هم با خدا نباشد...!

نمی دانم. این ها تنها نظرات من هستند. من در شرایط سخت هیچ کس را جز خدا دوست خودم نمی بینم. و می دانم که هر چیزی که پیش می آید تا همه چیز را بر هم زند و زندگی را سخت کند برای رشد من و خواست خودش است........

دیدار چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 06:34 ب.ظ http://didar91hm.blogfa.com

سلام مرسی از این که به وبلاگ من سر زدی.
همیشه هم وقتی های وجود دار که ادم می دون چه کار می خواهد انجام دهدولی نمی دونی توی این وقت کم چه جوری .

سونیا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 06:37 ب.ظ http://partgah2.blogfa.com

می‌دونی عزیزم
اگه این وقتها تو زندگی آدم نباش اون وقت خیلی از وقتهای دیگه شکل نمی‌گیرن...
با این حرفت که از خدا ...آدم بود(جرات میکرد آدم بشه) ...والا چی بگم. ولی کلا...همین جاهاست که آدم تو عین سختی خودشو نشون بده.
راستی به سوالم جواب ندادی که اگه به پوچی رسیدم می‌تونم ازش در بیام یا نه؟

شیدا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 08:52 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

من که شما رو لینک کرده ام. البته به این آدرس نه... ( می توانم آدرس رو عوض کنم)

- برای من حرف هایی مثل پوچ گرایی و یاس فلسفی و... هیچ معنایی ندارند. و هیچ وقت هم نداشتند.

چه دلیل دارد که آدم خودش رو پوچ گرا جلوه بده؟ چرا آدم باید طوری رفتار بکند که انگار از همه چیز دل زده است و هیچ امیدی به هیچ چیز ندارد...؟

چرا وقتی این همه امید و درهای باز وجود دارد آدم باید بنشیند و بیخودی در ها رو به روی خودش ببندد و بگوید که من از همه چیز نا امیدم. خدا... دیگران... خودم...

این حرف ها تا به حال هیچ کس را به جایی نرسانده... لا اقل من که هر وقت می خواهم به خودم از این حرف ها بزنم دلم می خواهد یکی محکم بزنم تو دهن خودم!!

آدم باید زیبایی های دنیا رو همانطور که هستند ببیند. نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک. اتفاقا زمانی که دنیا روی خوش به آدم نشان نمی دهد زمانی است که آدم رو وادار می کند به این که: ببین!‌ تو هیچ وقت قدر هیچ چیز رو ندانستی... تو همیشه شکوه من رو دست کم گرفتی..!!!!

خوب است که آدم خودش به خودش کمک کند تا با موفقیت بجنگد و پیروز باشد. نه این که تا جنگ می شوداز همه چیز قطع امید کند و بگوید که هیچ چیزی وجود ندارد که امیدوار کننده باشد...

این ها هم تنها نظرات من و با توجه به تجربه های خودم بودند.

من به شخصه خودم را محکوم می کنم پیش از اینکه بخواهم خدا را محکوم کنم و تمام فرصت هایی که من می توانستم مجازات شوم و خدا حکم بخشش من را صادر کرد را از یاد ببرم..............

سونیا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 10:03 ب.ظ http://partgah2.blogfa.com

من لینکت رو گذاشتم.
دیدارم گذاشت.

sanaz پنج‌شنبه 26 مرداد 1385 ساعت 12:36 ق.ظ http://http:/

salam
daghighan hamin lahzati ke alan man tosham! age tonesti rahe farari peida koni , manam khabar kon!

شیدا پنج‌شنبه 26 مرداد 1385 ساعت 12:34 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

لینک شما رو در وبلاگم قرار دادم...

شیدا پنج‌شنبه 26 مرداد 1385 ساعت 03:10 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

در ضمن من از بچه های فرزانگان نیستم..!

می توانم بدونم چرا همچین فکری رو کردید؟

ممنون

دیدار پنج‌شنبه 26 مرداد 1385 ساعت 03:37 ب.ظ http://didar91hm.blogfa.com

سلام
مرسی از اینکه لینک دادین
منم لینکتون رو گذاشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد