زمانی که می نویسی، چیزی باید برای نوشتن داشته باشی. پس نوشتن، به عنوان یک نوع خروجی دادن، باید تفکری قبلش باشد وگرنه اگر نتایج فرآیند خوبی را منتقل نکند، خروجی یا همان نوشته به درد نمی خورد.
خوب تویی که اکنون قلم به دست گرفته ای و نوشتن را آغاز کرده ای، آیا مطمئنی که تفکّر خوبی قبل از نوشتن انجام داده ای؟ آیا مطمئنی که نوشته ات به درد می خورد یا فی البداهه شروع به نوشتن کرده ای؟ آیا نوشته ی فی البداهه هم ممکن است به درد بخورد؟
گاهی فکر کردن ما تماماً توسط خودآگاهامان نیست. در واقع بدون آن که بدانیم، ناخودآگاهمان خیلی فعّال فکر می کند. ممکن است نتایج این تفکّر طولانی مدّت ناخودآگاه را در حرف زدن و یا خروجی دادن(به هر نوع) ملاحظه کنید در حالی که انتظار نداشته اید قبلا راجع به آن موضوع فکر کرده باشید.
گاهی حرف زدن و نوشتن عین یادگیری است، چون آن چه قبلا کسب کرده اید را بیان می کنید و اگر آن نتایج توسط ناخودآگاه شما به دست آمده باشند که خودتان متوجه وجود آن نتایج و سیر آن تفکّر می شوید و حتّی اگر توسط خودآگاهتان کسب شده باشد، برای ارائه دادن بار دیگر باید تحلیل و سیر تفکّرتان را انجام بدهید و حتّی ممکن است این بار نتایج متفاوت و بهتری به دست بیاورید، مثل آموزگاران.
پس خروجی دادن هم گاهی بد نیست... هر چند سیر تفکّر آن توسط خودآگاه نبوده باشد.
پ.ن: این رو سر کلاس عربی، بعد از تموم کردن یک داستان کوتاه که حوصله ام سر رفته بود و کار دیگری هم نمی توانستم بکنم نوشتم. البته این نوشتار از همان نوع فی البداهه بود و حتّی هنگام نوشتن هم سیر تفکّری وجود نداشت و صرفا بیرون ریزی ناخودآگاه بود. پس اگر با صحبتی غیر علمی مواجه شدید، به بزرگی علمی خود ببخشید.
سلام
یه نظر سنجی گذاشتم تو وبلاگم شرکت می کنی؟
سلام خوبین؟ مطلبتون قشنگ بود منم آپ کردم خوشحال می شم بیاین
خوبه٬ شاید خوندن ۲باره همین متنت باعث بشه این باتلاق رو خراب نکنی!
va ziba bar klidha feshordid va khalgh kardid