تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

فردا

 فردا برای من روز بزرگی است. یکی از مهمترین اتفاقات زندگی ام قرار است فردا به وقوع بپیوندد...

 گاهی فکر می کنم که در لحظه ی عمل تصمیم گرفتن ممکن است بهتر از تصمیم گیری با برنامه ریزی و تفکر قبلی باشد. در واقع به نظرم گاهی اصلا به صلاح نیست قبل از واقعه ای به آن فکر کنیم: با فکر کردن به تصمیمی که در لحظه ی واقعه می خواهد بیافتد، جلوی ذهنمان در به دست آوردن و اجرای بهترین ایده ی ممکن در لحظه را می گیریم، یا بهتر بگویم با ساختن پیش فرض و ساختن مدل احتمال های ترکیبیاتی در ذهنمان، جلوی هر شرایطی پاسخی می گذاریم، و در عمل حتّی اگر بهتر از آن چه در ذهنمان فرض کرده بودیم عمل کنیم، بازهم احساس می کنیم کار را ناقص و یا طوری که به نحو احسنت نیست انجام داده ایم. حتّی ممکن است تردید در عمل و تصمیم گیری در لحظه بین ایده ی جدید و پیش فرض قبلی، منتج به نتیجه ای بدتر از هر دو حالت تصمیم گیری داشته باشد.

 گاهی قاطعیت لازم است، حتّی اگر آن طور که باید و شاید منطقی به نظر نرسیم. گاهی باید حتّی روی اشتباه تاکید کرد و نقد خود را به کل به کنار گذاریم: نقد بی رحمانه ی خود را کار خوبی می دانم، امّا تا آن جایی که به اعتماد به نفس ضربه نزند.

 گاهی باید جلو رفت، چنان جلو برویم و سرعت بگریریم که نتوانیم لحظه ای پشت سر را ببنیم.

 گاهی باید تا انتهای خط رفت... گاهی حتّی اگر انتهایش نقطه ای غیر قابل بازگشت باشد.

نظرات 8 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 27 اسفند 1385 ساعت 02:22 ب.ظ

نتایج کامپیوتر هم اومد و به همه مون بابت این همه افتخار آفرینی تبریک می گم!!!

سپیده یکشنبه 27 اسفند 1385 ساعت 02:22 ب.ظ

پارادوکس شد که! ( کامنتت رو می گم! )

سروش یکشنبه 27 اسفند 1385 ساعت 03:25 ب.ظ

قبول شدی؟ ریاضی چطور؟

رها دوشنبه 28 اسفند 1385 ساعت 04:48 ق.ظ http://www.raha66.blogfa.com

فردا...
چقدر آشناست این کلمه
ما کجا می خواستیم برویم؟ وقتی رسیدیم آنجا از کجا بفهمیم که رسیدیم آنجا؟
مبادا سوال اول یادت برود !

شیدا دوشنبه 28 اسفند 1385 ساعت 11:04 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

سلام.

منظورم از اینکه گفته بودم ما برای رسیدن ارزشهایمان آرمان هایی را زیر پا می گذاریم. و کلمه ی طبیعتا را به کار برده بودم به این دلیل بود که در دنیای کنونی ( که الیته شاید نه تنها دنیای کنونی بلکه در تمام دوره های تاریخی نیز )‌ ارزش هایی وجود دارند. از کوچکترین جامعه ( خانواده )‌ تا بزرگترین جوامع ارزشهایی هستند که نمی توان آن ها را کاملا از هم تفکیک کرد. در واقع اگر بخواهیم ارزشهای یک خانواده را از ارزشهای جامعه ی آن ها کاملا جدا بدانیم نمی توان دیگر آن را جامعه ای در حال رشد دانست. بنا براین جوامع کوچک نا گریز ارزهاش هایی را به خاطر جامعه ی بزرگتر زیر پا می گذارند.
در نتیجه اگر همین قالب را در سطح جهانی در نظر بگیریم. طبیعتا (‌این طبیعتا دیگر قابل انکار نیست!) هر جامعه ای ارزهاش هایی متفاوت و حتی متضاد دارد که در نتیجه جوامع آرمان های خود برای اینکه بتوانند روابطی (‌چه اقتتصادی و چه سیاسی و... ) داشته باشند زیر پا گذاشته و از آنها صرف نظر می کنند.
گرچه مثال های من را نا کافی دانسته بودید اما خود نیز مثال نقض نیاورده بودید...

- در مورد حد افراط و تفریط در آرمان و ارزشها گفته بودید که برای من همیشه بحثی جذاب و مورد بحث بوده است. اما ارتباط آن را با موضوع خودم پیدا نکردم. گمان نکنم بشود چنین بحثی در این یادداشت گنجاند. نمی دانم...

در مورد آزار دهندگی انتزاع گفته بودید. این آزار امری است که عموما در زندگی همه نه اما خیلی ها وجود دارد. که در واقع اهداف آینده ی ما را همین ها هستند که می سازند. به هر حال عوامل زیادی هستند که در زندگی دو وجهی هستند. در واقع گاهی باعث آزار ما و گاهی باعث آرامش ما می شوند. که نمی توان یک وجه آن را جدا کرد.

چیزهای دیگری هم که در موردشان بحثی نکردم. انتقاد شما را کاملا قبول داشتم...

شیدا دوشنبه 28 اسفند 1385 ساعت 11:07 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

راستی امیدوارم هر چه هست نیک بگذرد...

شیدا سه‌شنبه 29 اسفند 1385 ساعت 03:09 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

به روزم.
منتظرتان هستم...

رها شنبه 4 فروردین 1386 ساعت 06:53 ب.ظ

من:
پنجره ی بی منظره چه باز چه بسته
و اما پنجره ی شما
انگار توی قابش چیز هایی کشیده اید رنگ فردا
چه خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد