تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

فرار از عمق، فرار به عمق؟

  انگار چند وقتی بعضی ریشه ها را یاد نکرده بودم. یک نفر یک جایی خیلی کارها را دوباره سخت بر یادم انداخت.

  چند لحظه قبل ترسیدم، مدت ها بود که نترسیده بودم، بعد این مدت ترس برایم عمیق شد. یاد شبی کردم که چنان از ترس ترسیدم که از حقایقی عمیق که قابل ادراک بودند فرار کردم.

  وجودم از خطا انباشته شده. نه تنها نقشه، این بار چراغ را هم گم کرده بودم: گمشده در خود. مدت ها بود که به خیلی چیزها سر نزده بودم، این بار...

  در شب هایی تاریکی که چنان تاریکی بر ما سایه افکنده که عمق را از سطح نمی شناسیم، نور بر ما بتابان و روشن کن اعماق را...

   توضیح: متن آخری زمانی در حال تایپ شدن بود که می شود گفت در هیچ نوع عصبانیتی نبودم،‌ سوتفاهم نشود، برای تکمیل متن قبلی اش آمده بود. عصبانیت تحلیل شده در دو تا قبلی هم ناشی از رفتارهای هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نمی باشد! والسلام

   پ.ن: بازگشتی بود به قالبی قبل تر؟ فعلا معلوم نیست. تا ببینیم فرداها چه می شود...

نظرات 1 + ارسال نظر
شیدا سه‌شنبه 9 بهمن 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://sara8000.persianblog.ir

ولش کن بابا این حرفای منو زیاد جدی نگیر. می گم همینطوری واسه خودم هر چی می یاد... !
آنچه آید خوش آید رو واسه همچنین روزی گفتن!!!
نمی دونم این بود؟!
سرخوش شدم به شدت :))
.
دعا کن که این سرخوشی من گذرا باشد وگرنه خودتم ضرر می کنی از من گفتن :)
.
ولی من شخصا در مورد این طرف که بلدم نیست فارسی حرف بزنه تحقیق می کنم!! :)

فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد