تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

Valentine

 

 

دیدن خود آغاز کردم،

 

دیدم

 

در هویت تک معنا ندارم،

 

سپس بی تو، دیدم

 

خودی ندارم

 

 

 

                                +++

 

 

 

"من" دورانی از توست.

 

تویی که تنها

 

تویی که از پس ها من ها،

 

تو ماندی.

 

 

       ***

 

انسان موجودی اجتماعی ست.

 

حال می اندیشم:

 

انسان بی تو انسان نیست

 

 

^^^

 

 

در قله های انسانیت،

 

منی نیست و تویی نیست،

 

در آن جا "ما" هستیم،

 

ما بودن در اوج است

 

 

پی نوشت: لطفا برداشت خاصی در مورد مخاطب این شعر نکنید. شاعرش هم من نیستم، در فحش دادن بهش راحت باشید :)

نظرات 3 + ارسال نظر
شیدا دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 01:46 ب.ظ http://sara8000.persianblog.ir

لطفا برداشت خاصی در مورد مخاطب این شعر نکنید
نه نترس!!!!
.

شیدا دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 01:52 ب.ظ http://sara8000.persianblog.ir

یک کمی بد اخلاق شدم!!!!
ببخشید... درست می شه...
.
حداقل تو منو ببخش...

رومینا دوشنبه 22 بهمن 1386 ساعت 03:18 ب.ظ http://poetgadfly.blogfa.com

مفهوم قشنگی داشت... اسمش برداشت نیست که این؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد