تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

اندر تولد گرفتن

  صبح وقتی یکی از دوستام که اصلا ازش انتظاری نداشتم اومد و ناگهانی بهم هدیه داد برام خیلی قشنگ بود. وقتی توی اینترنت قشنگترین پیام های عمرم رو انگار می بینم...

  وقتی ایمیل ها و پیام ها رو چک می کنم خیلی برام قشنگه. نه این که ببینم تولدم رو تبریک می گن: این که می بینم آدم ها می تونن چقدر زیبا باشند که نسبت بهشون احساس قشنگی داشته باشی.

  دو تا پیام هستند که همیشه کوتاهشون در وجود ممکنه بره: یکی برای تولد و دیگری برای مرگ. نه اعتراف می کنم که امسال رویکرد نه چندان مثبت خودم در مورد تولد گذاشتم کنار. وقتی با تولد دوستانم چیزهای بزرگی همزمان ازشون یاد گرفتم و وقتی در تولد خودم بهترین هدیه یعنی زیبایی انسان های دور و برم رو درک می کنم.

  البته مقدمه اش از پارسال بود... وقتی که برای اولین بار پیام خیلی قشنگی گرفتم برای تولدم: ساعت ۱۲ نصفه شب یک تماس تنها برای یک جمله و صد آرزو... یادش بخیر.

  ولی خب بالاخره نوبت الان هستش: گرچه دلم برای آدم های زیادی تنگ شده... حتی اون هایی شون که مرگ رو دوست دارند و می خوان زودتر برن ولی خب همشون رو دوست دارم.

  تبریکی که گوشه ی راهرو به دستم رسید رو هم نمی تونم فراموش کنم... بعضی تصادفات رو نمی شه در نظر نگرفت...

  آخرین هدیه ای که به دستم رسیده هم آشتی خواهرم بوده :) ملاحظه می فرمایید؟ دیگه چی شده که آشتی شده هدیه...

  در انتها به سنتی نا معمول تولد خودم رو به خودم تبریک می گم: سالیانی پیش کسی به دنیا آمد که می خواست خودش را پیدا کند و دنیایش را بلرزاند... هنوز هم این را می خواهد.

نظرات 2 + ارسال نظر
رومینا چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 10:26 ب.ظ http://poetgadfly.blogfa.com

قبلا بهت تبریک گفتم. ولی تبریک توی روز تولد با ارزش تره. تولدت مبارک

ایکاروس جمعه 3 اسفند 1386 ساعت 02:09 ب.ظ http://donyayeporazkhali.blogfa.com

تولدت مبارک!
دیر شد ببخشید!
نت کم میام دیگه:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد