تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

چهارشنبه سوری... نزدیکه

  برای همکارم می گفتم... روزگارم چنین شده است انگار:

 دوستت دارم
 و عشق تو از نامم می‌تراود
 مثل شیره‌ی تک‌درختی مجروح
 در حیاطِ زیارتگاهی.*

  می توای تو به من، زندگانی بخشی،

  یا بگیری از من

  آن چه را می بخشی

 

 * شمس لنگرودی

  پ.ن: اولین شبی که صدای محسن چاوشی و مجتبی کبیری رو شنیدم یادم نمی ره. توی اون ماشین رنوی اسپورت...

  البته چهارشنبه سوری ها هم از یادم نمی ره. بیش از ۸ سال سمبل یکی از محله های تهران بود و ۳ سال اخیر سمبل دیدار آن چه نتوانستم و امسال اولین سالگرد شکستی دیگر را با آن می گیرم. سمبل ها... امسال داریم بیشتر بررسی می کنیم.

  پ.ن برای پ.ن: طبق تعریف کلاسیک سمبل باید شئ باشد، و بنابراین یک مراسم سالیانه سمبل نیست.

نظرات 2 + ارسال نظر
شیدا سه‌شنبه 14 اسفند 1386 ساعت 06:49 ب.ظ http://sara8000.persianblog.ir

عجیبه! مثل همیشه ذکر نفرمودید که مخاطب نداره!!!!

شیدا چهارشنبه 15 اسفند 1386 ساعت 03:52 ب.ظ http://sara8000.persianblog.ir

منظورت چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد