بله، یک را با صفر تعریف می کنیم. یک واحد است. واحد یعنی بودن. بودن را با تخیل ماهیت نبودن تعریف می کنیم. بله، با صفر تعریف می کنیم.
حال تناظر من این است: زمانی که همه را ابله فرض می کنیم(روندی که مثلا می گفتم آن لبخند زننده آغاز کرده) و همه را صفر فرض می کنیم، واحد را هم گم می کنیم. آن وقت همه چیز برای مان "هیچ" می شود و در انتها می شویم "هیچ انگار" که نام اصلاح شده اش شده "پوچ گرا". بله می اندیشم که این از صراط های مغضوبان است!
پ.ن: صراط لغتی عربی است که جمع بسته نمی شود، به معنی کوتاه ترین راه. اعراب همیشه می دانستند که همیشه تنها یک کوتاه ترین راه وجود دارد(حتی نیازی به هندسه و دانستن قضیه ی حمار برای آن نداشتند). پس از لحاظ منطق ظاهری زبانی، و در عین حال دستور زبان نمی شود لغت صراط را جمع بست. آن گاه سروش مقاله ای نوشت با عنوان "صراط های مستقیم". سپس آن چه شد این بود که عده ای خیال کردند او عربی نمی داند و رفتند در سر کلاس های فلسفه در قم او را به تمسخر گرفتند، آن گاه آنان نداستند که صراط را در پلورالیسم می توان صراط ها دید، و آن گاه راه رسیدن به حقیقت نه یکی و نه چند تا، نه حتی به تعداد آدم ها (مثل ایده ی منعکس شده در "مارمولک") بلکه بی نهایت تاست. بله، بی نهایت و یک در بعدی یکی هستند، این است که خدا شکلش بی نهایت است و وجودش یکی، بله صراط وجودش یکی است و نمودش بی نهایت(چطور می شه این جمله رو با مثلا عدم قطعیت گفت؟ یکی به من یاد بده به درد می خوره واسه بعدا). اوه دور شدم از متن، پ.ن شد خودش یک پست...
دفتر عشق نویس دفتر عشق منه
هرچی که تو دلمه داره فریاد میزنه
دفتر عشق نویس دفتر خاطره هاس
پایتخت کشور واژه های بی صداس
دفتر عشق نویس وعده گاه تو و من
یه جای خوب و قشنگ واسه دیونه شدن
......................................
یاحق
من چندان به عربی تسلط نداریم شاید از این روست که حتی معنای پلورالیسم را نمیدانیم!!!
ولی اصل عدم قطعیت هایزنبرگ اولین قدم در توجیه ماتریالیستی این صراطین است.
(گفتم عربی نمیدانم ولی این دلیل نمیشود که یک صراط ناقابل را نتوانم جمع کنیم!)
پس چون فراغت یافتى، به دعا بکوش؛
و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور.
در ایران خودرو بالای ۱۰۰ میلیون تولید نمی شه که تو لیست قیمت ها باشه ..!