تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

Why in English

  Sometimes I think when Persians write in English, they are giving the audience a wrong sense of self. Although I do exclude myself, but I know that you, as the audiecnce might think the same about me as well :)

The Beggining

ظاهر زبان این جا جهانی شد، معنی اش را برچسب نمی زنم.


...


...


...


...


...


...


I'd want to play with dots.


...


...


...


...


...


Words are so pointless after all.


Message: No worries, worries are hopefully getting to an end after all, now I can be in intuition about my love the way I want.


P.S: Here after this blog is going to be English, for as long as it takes, for as long as it might take long. Regardless of who the audiences are, cause here is not for impression anymore, is for expression.


Peace for my country, peace for my love. peace for everyone, and hopefully peace for me then.


I go to my workplace by bike 4 times a week, and I'm deeply into thoughts during that time.


No worries, winter's coming, then there would be less interesting stuff about a life in Ottawa.


O Persian readers, here's an awesome opportunity for you to learn English! just let me know once you don't understand a word or an expression by commenting it ! that would be a great opportunity for me to do some volunteer English teaching through my blog!

آبشار نوشتار

  تصمیم گرفتم در جهت تمرین در معلق نشدن زندگی ام - وبلاگم را زود به زود به روز کنم تا از کار افتاده به نظر نرسد...

  فکر می کنم مدت های طولانی ننوشتن باعث شده نوشتنم ضعیف تر شود و می خواهم بنویسم - دوباره جوشش نوشتاری می خواهم... نوشتن - سخن گفتن - شعر گفتن - داستان ساختن و تمامی این ها جوشش می خواهند - چنان که مولوی چند سال شعر نگفت در میانه ی مثنوی تا دوباره چشمه اش را بیابد...

پ.ن: دارم بر روی Presentation ام که نقد و بررسی یک وبسایت گروه جوانان است کار می کنم. کار مطالعاتی اش لذت بخش است‌ :)

دلتنگی

  عجیبه... چه زود دلم برای بعضی ها تنگ می شه... چند ساعت بعد از این که آخرین اثر رو ازشون می بینم احساس می کنم جاشون خالیه... شاید بیش از حد به حضورشون عادت کردم.

  چشم فرداها به راهه، راه سختی مانده در پیش...

  هر چه خوبست باشد که بر ما باشد.

  پ.ن: بعد از این که ساختار ساختگی پست به اسم کامنت رو تجربه کردم، حالا فرمت جعلی کامنت در قالب پست را می آغازم :)

نوشتارها - رفع ایهام

  در مقدمه می گویم که از خطاب کردن مستقیم بعضی اوقات خوشم نمی آید ولی روشی بهتر نمی یابم...

  همان طور که اغلب می دانیم، نوشته ها انواع و اقسام دارند: از یک کتاب ریاضی وضوح می خواهیم، همچنین از آن می خواهیم که کاری کند که مطلب را لمس کنیم، این گونه حق مطلب برایمان ادا می شود، تا با درکی قوی روابط انتزاعی را درک کنیم.

  از یک رمان پلیسی راز گونه بودن و به شک انداختن می طلبیم، اگر جواب در ابتدا گفته شود دیگر داستان برای ما جذابیتی ندارد(البته مگر آن که جزئیات توصیفی چیزی محشر باشد). در پرانتز: به این روش در انگلیسی hooking‌ یا قلاب انداختن می گویند، مثل شهرزاد تکه داستانی را  در مقدمه ی متن(پاراگراف اول) شروع می کنیم و تا زمانی که می خواهیم(که انتهای مطلب باشد) انتهای داستان و سرنوشت را لو نمی دهیم.

  به هر حال هدف از این نوشتار این بود که به تنهایی که در این جا حضور خواهد داشت، بگویم که زیاد در جستجو برای استعاره ی بعضی عبارت ها نباشد، چنان که من هم از او در هر چیزی توضیح نمی خواهم. قمار عاشقانه می تواند به هر بازی پیچیده ای تلقی شود، اشاره ای به روابط انسان هایی مشخص ندارد... این را هم گفته باشم که رفع ابهامی مثلا احتمالی کرده باشم.