-
زمانه
چهارشنبه 13 شهریور 1387 09:09
همزمان با حملات "کلامی" وار، برچسب زننده و Streotyping جناب آقای گنچی به اصول دین و دین عرفان گرایانه در زمانه، و بالاخره بعد از ظهور هادی ناصری با روش احمقانه ی بحثش در مورد آن موضوع شخصی بدن، و بعد از همه بعد از خواندن این عبارت: "بهعنوان مثال اگر در یکی از فروشگاههای کتاب سراغ کتابی را از عین...
-
تلفن و Heads Up
سهشنبه 12 شهریور 1387 06:58
(از کتاب "بادبادک باز" نوشته ی عبدالخالد حسینی) صدایم را شنید: "?Hello" تکرار سلام سوالی باعث شد تصور کند که زندگی ام عادی است و دیگر زنگ نزد... شاید هم صدای من مخاطب را از گفتن بقیه ی حرف ها منصرف کرد و این فرض را برایش مطرح کرد که او دنیای دیگری هم دارد. امروز لحظه ای اندیشیدم از وطنم تبعید شده....
-
Concept
دوشنبه 11 شهریور 1387 18:51
دیروز دوستی گفت به آن چه مرده دست نزن. گفتم از این که حیات در جریان است. صدای فرهاد نظاره می کند، با نگاهی درد کشیده: تو هم با من نبودی، آن که ذات درد را.... باید صدا باشد و یا حتی، چنان هم سفره ی شب، باید از جنس من و عشق... خدا باشد. جنگ های نمادین گاهی بد نیستند. با این که آدم ها را از سادگی خارج می کنند، قدرت تاویل...
-
پرستش
یکشنبه 10 شهریور 1387 22:43
دختر با تمام توان وجودش از عشق فریاد می زند. عشق آن ها به پست مدرنیسم رسیده. با تمام وجودشان از عشق می گویند. عاشق هنرند این انسان ها. همه می خواهند بروند اروپا زندگی کنند. عاشقانه عشق شان را دوست دارم. 1 2 3 من این جا هستم، ریشه ای در خاک ندارم.
-
! Don't Screw me please
پنجشنبه 7 شهریور 1387 23:43
I had a screwing conversation last night with someone. I know the guy as somehow intelectual, but not in a very simple way. Like he loves Death Metal and he understands it much better than most of people. First I mentioned I hate the taboos which are surrendering me. Like I'm looking to break them somehow. I said how...
-
The Beggining
چهارشنبه 6 شهریور 1387 10:23
ظاهر زبان این جا جهانی شد، معنی اش را برچسب نمی زنم. ... ... ... ... ... ... I'd want to play with dots. ... ... ... ... ... Words are so pointless after all. Message: No worries, worries are hopefully getting to an end after all, now I can be in intuition about my love the way I want. P.S: Here after this blog is...
-
Question - Realism - Resume
شنبه 2 شهریور 1387 22:48
نو سکوت زهر است برای تازه تشنه ها. تشنگی لایه لایه است و بعد بعد. سکوت بعدی دردناک دارد. می خواهم سپاسگذار باشم. سکوت می تواند بازی خطرناکی شود. ولی در همین زمان، سکوت می تواند به آفرینش منجر شود. شاید سکوت در آفرینش هستی نقش داشت... شاید هم حقیقت از جنس سکوت باشد. این درد آرامش وار است. در این مرگ حیاتی جا گرفته. این...
-
وقت پایان دیوارهاست
پنجشنبه 31 مرداد 1387 01:09
سخنرانی اخیر اوباما در برلین بسیار برای من عمیق بود. او از چیزهایی حرف زد که امروز بعید می دانیم یک آمریکایی حرفش را بزند، طوری حرف زد که احساس کردم یک وبلاگ نویس است! این قدر برایم زیبا بود سخنرانی اش، که ترجمه ی کل متن را کاملا از زمانه نقل می کنم: (منبع عکس های وارد شده ی خودم اشپیگل و واشینگتن پست) من به برلین...
-
Eye Contact
چهارشنبه 23 مرداد 1387 00:59
در زندگی یاد میگیرم که تماس های چشمی اتفاقی چیز خاصی نیستند، چشم ها همه خاص هستند. می فهمی بدون زمینه چشم ها زود تهی می شوند، چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید..
-
تکه پاره
دوشنبه 21 مرداد 1387 00:41
دادا حرکتی غیر رسمی و جهانی بود. طرفدارانش در اروپا و آمریکای شمالی بودند. در آغاز دادا واکنشی بود به جنگ جهانی اول. برای خیلی از طرفداران، دادا مظهری بود از ضد ناسونالیست بودن که آنان به عنوان دلیل ریشه ای جنگ جهانی عنوانش می کردند. در هنر و گسترده تر در جامعه جنگ را محکوم کردند. منبع: ویکیپدیا انگلیسی (نکته: اگر...
-
متاستاز ضرب در دو
یکشنبه 20 مرداد 1387 00:28
برگه ی اسکن شده را در کامپیوتر می خوانیم: "جواب مثبت هستش، سرطان شدید داره". به همین سادگی از سرنوشت یک انسان که دوستش داریم مطلع می شویم. آیا باید این را پوچ هم دانست؟ اول فکرهای بچه گانه... "بابا این طرف یک عمری نماز روزش به جا بود، رفت آمریکا تو جوونیش هیچ کاری نکرد... این آدم مشروب هرگز نخورد، هرگز...
-
المپیک بی جینگ یا هنگ کنگ؟
شنبه 19 مرداد 1387 00:16
چینی ها در عین سادگی شان - غریب ترین ملت دنیا برایم هستند. در سال اخیر دوستانی چینی داشتم و دارم و با تعدادی از آن ها سر وکار پیدا کرده ام - اما عمدتا آدم های سوال بر انگیزی هستند برایم - چه آن هایی که اصلیت شان تنها چینی است چه آن هایی که فرهنگ چینی هم دارند. راستش دوستشان دارم با تمام این احوال. مراسم افتتاحیه...
-
دنیای مدرن
جمعه 18 مرداد 1387 07:36
همه این جا به نفس نفس افتاده اند... همه این جا تنها شده اند. ۱. با دختر دعوایم می شود. به من می گوید خفه شو، مرا احمق خطاب می کند. جوابش نمی دهم. نیم ساعت بعد عصبانی می شوم... به مقامات بالا اعتراض می کنم، مقامات بالا می گویند اگر به تو توهینی شد تو هم بدتر توهین لفظی کن! مدیر از من می خواهد او را فاحشه خطاب کنم، دختر...
-
درخت مرداب ناشناس
جمعه 18 مرداد 1387 00:28
کسی بود که می گفت نوشته هایت را نه دور بریز نه پاک کن. می گفت زندگی برگشت به عقب ندارد... اگر آمدی تا این جا را - راهی که آمدی را نمی توانی پاک کنی گرچه می توانی ادامه اش ندهی یا به راه دیگری بروی. امروز متوجه شدم مدت ها بود بی آن که خودم چنین چیزی بخواهم تبدیل به یک کامنت نویس مزخزف برای وبلاگی شده بودم. ماجرا از این...
-
آبشار نوشتار
چهارشنبه 16 مرداد 1387 22:00
تصمیم گرفتم در جهت تمرین در معلق نشدن زندگی ام - وبلاگم را زود به زود به روز کنم تا از کار افتاده به نظر نرسد... فکر می کنم مدت های طولانی ننوشتن باعث شده نوشتنم ضعیف تر شود و می خواهم بنویسم - دوباره جوشش نوشتاری می خواهم... نوشتن - سخن گفتن - شعر گفتن - داستان ساختن و تمامی این ها جوشش می خواهند - چنان که مولوی چند...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مرداد 1387 02:48
خدایا از خوب یا بد بودن خسته شدم. مگر تنها این دو تعریف شده اند؟ من می خواهم هیچ چیز نباشم! من می خواهم سکوت باشم. من می خواهم بخوانم با خودم که عاشق باشم. من می خواهم آرزو کنم عاشقی صبور باشم. من می خواهم به قد و قامت آنانی باشم که هر چه بر آن ها گذشت صدای شان در نیامد. من می خواهم ساکت باشم... ساکت باشم... چه...
-
امپریالسیم ویلیام گیتس
جمعه 11 مرداد 1387 21:17
بخش فنی بلاگ اسکای با سلام بدین وسیله مراتب تشکر خود را برای فراهم آوردن امکانات ویرایش متون در فایرفاکس اعلام کرده و از شما دعوت می کنم تا از حداکثر زمینه و توانایی های خویش در جهت تقویت فرهنگی فایرفاکسی استفاده کرده تا به لطف الهی از شر شرکت امپریالیستی مایکروسافت هر چه زودتر راحت شویم! بهترین احترامات - سینا
-
دعوت خیریه
دوشنبه 7 مرداد 1387 21:54
بسمه تعالی خدمت مسئولین فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران سلام موسسه ی خیریه ی غیر دولتی اتاوایی دوستانه برای کودک و نوجوان (Child and Youth Friendly Ottawa) قصد دارد مسابقات خیریه گلف با عنوان "هشتمین مسابقات سالانه ی گلف کلاسیک شهردار" را در تاریخ ۱۱ آگوست ۲۰۰۸ میلادی برگزار نماید. تمامی درآمد این مسابقات صرف تهیه ی...
-
آدم ها می روند و می آیند، خودت به خیر کن این غیبت را...
یکشنبه 6 مرداد 1387 09:01
امشب یکی دیگر داشت رفتنی می شد و فغانم از این رفت و آمد آدم ها در می آمد... حادثه ای شد و داشتم زمین می خوردم؛ حادثه برایم متصور کرد که بازهم همان باشم که بودم و احترام قلبی به انسان ها را کنار نگذارم، گرچه... با این حال امشب هم خواستم برای انسان ها ارزش قائل باشم. خدا خودش این نظام را نگه دارد! ... حال به صحبت های...
-
از میان خاموش خط ها
شنبه 22 تیر 1387 08:31
زندگی عجیب است... تا گریه نکنی کسی نوازشت نخواهد کرد - تا به رفتن تصمیم نگیری، کسی نمی گوید "بمان..." تا نروی کسی ارزشت را نمی داند... تا به مرگ نرسی، کسی نمی بخشد تو را.
-
بالاخره آیا اسلام با دموکراسی سازگار است؟*
شنبه 15 تیر 1387 09:31
حرف من این است که در وهله نخست، این یک سوال غلط است. چرا اینطور است؟ از اینجا شروع کنیم که بحث «اسلام در برابر دموکراسی» تقریباً فقط بر یک طرف این معادله، یعنی اسلام متمرکز شده است؛ انگار که طرف دیگر معادله یعنی دموکراسی، فارغ از هرجور پیچیدگی است. اصلاً این واژه یعنی چه؟ آیا «دموکراسی» با آنچه رابرت دال «پُلیارشی...
-
ادب
شنبه 15 تیر 1387 07:20
ز خدا جوییم توفیق ادب بیادب محروم گشت از لطف رب بیادب تنها نه خود را داشت بد بلک آتش در همه آفاق زد ادب توفیقی است که از خدا باید خواستش... بله در گذشته زمانی به تابو شکنی آگاهانه اعتقاد داشتم، امروز به تاثیر بعضی فرم ها بر محتوا عمیق اعتقاد دارم... کلمه اندازی: truth referenced understanding سراب عقده داشته ها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 تیر 1387 01:46
اندیشهها، فیلتر نمیشوند!
-
تمام آن سال ها...
یکشنبه 2 تیر 1387 22:37
یتیم به دنیا آمدید... انگار از آغاز تمام آن آسمانیان می دانستند مثل پیامبرید شما... رفتید به آن شهر، برای کسب علم. آن سختی ها را کشیدید، در بی پولی... ولی وجوهات شرعیه نگرفتید تا مثل این آخوندها ننگ بر شما نماند... مرز را بستند، دیگر آن پول کم برای تان نمی آمد... از بی پولی بازگشتید و میان شما و استادتان جدایی...
-
پول های بزرگ، پول های کوچک
جمعه 31 خرداد 1387 21:21
به مرد تعمیرکار در ماشینش نگاه می کنم. به این که ساعت ها الاف می شود تا از شرکت تماسی با او بگیرند و به جایی برود تا سیم کشی برق خانه ها را تعمیر کند. پول زیادی به مرد می دهند. در این جامعه طبقه ی کارگر، آن چه حقوق روزانه ی یک کارگر ایرانی است را در یک ساعت به دست می آورند... باز معادلات پول و مالی در ذهنم زنده می...
-
شک و یقین، حبیب و طبیب...
یکشنبه 26 خرداد 1387 22:49
هر که را در جان خدا بنهد محک هر یقین را باز داند او ز شک (چه خوب به یادمان می اندازد یاران خدا از شک به دورند و چون ما در راه خود شک نمی کنند و در شک های ما یاری می دهند ما را...) حس دنیا نردبان این جهان حس دینی نردبان آسمان (آیا تا به حال به تفاوت حس های ملکوتی و روزمره ی خود نگاه عمیقی کرده ایم؟ چرا مولوی ملکوت را...
-
تنزل ملکوت
شنبه 25 خرداد 1387 18:05
گاهی دوست دارم عمدا مفاهیم را تنزل دهم. تنزل می تواند صورت بخشیدن به چیزی باشد که صورت ندارد. صورت بخشیدن البته خطراتی هم دارد... به ابتذال نباید تبدیل شود سمبلیسم ما... پ.ن: مسیر عجیب غریب خدا را شکر اکنون متوقف شده است. این را تنها می نویسم تا اگر روزی دوباره این را دیدم به فانی بودن پیچیدگی اش متوجه باشم...
-
مناجات با تو
سهشنبه 21 خرداد 1387 17:36
ای آن که یادها برای اوست و آفرینش ها مدیون وی برای ما آرامشی در دل این شب تاریک قرار ده! من سراسر جنون یاد تو می رود با هر قدم خود یار تو در عدم ها پر وجودم یافتم شرح هجران دلم را ساختم پنبه های درونم تافتم از نخش زنجیر دل را بافتم باد همه این وجودم وقف تو گرچه باشد در سکوتم درد تو...
-
عینیت منافق، قلبیت موحد
شنبه 18 خرداد 1387 22:25
آن منافق با موافق در نماز از پی استیزه آید نه نیاز گرچه هر دو بر سر یک بازیاند هر دو با هم مروزی و رازیاند هر یکی سوی مقام خود رود هر یکی بر وفق نام خود رود مؤمنش خوانند جانش خوش شود ور منافق تیز و پر آتش شود نام او محبوب از ذات وی است نام این مبغوض از آفات وی است و چه زیبا در نهایت اشاره می کند که بازی زبانی را می...
-
نوشته های روی کاغذ دونات
سهشنبه 14 خرداد 1387 09:07
به یاد بیاورید مرا تا شما را به یاد آورم! منهای یک: عدم وجود ندارد. وجود وجود دارد. ۰- تصادفی وجود ندارد. ۱- بی نظمی وجود ندارد. ۲- مجموعه، منظم یا نامنظم به خالقی نیاز ندارد. ۳- وجود به خالقی نیاز ندارد. پس وجود خالقی ندارد. ۴- حقیقت وجود دارد. (وجود = ؟) ۵- حقیقت خداست و خدا حقیقت. قضیه: ۳و۴ => حقیقت خالقی ندارد....