آخ که می میرم و زنده می شم برای حرف اون دخترک افغان که زنگ آخر بعد این که مساله های فیزیک رو با هم حل کردیم به من گفت:
- تو عاشقی نه؟
- تو از کجا فهمیدی؟ عاشق کی؟
- عاشق یکی
- خب عاشق کی؟
- عاشق خدا
- عاشق خدا ؟!؟!
- آره
- چه جوری به این نتیجه رسیدی؟
- خب رسیدم دیگه.
- نکنه چون من ریش دارم به این فکر افتادی ؟!؟!؟ خدا !
خوبه... پس از آواز خونی و ریش گذاشتن و خل بازی یک نفر تو دنیا وجود داره که این قدر دلش ساده و پاک باشه که منو عاشق خدا بدونه. دمش گرم- با این از سادگیش بدجوری بی راهه زده ولی خب فکر کنم خودش بدجوری عاشق پیشه باشه وقتی اول محرم تو محیط انگلیسی زبون می گه یا حسین به من.
شاید سادگی هم جزئی از عاشق بودنه نه؟ اگه به این باشه که من خیلی سادم - چه راحت ساده دل بودم و هستم. هه نگاه کن بعضی ها فکر کردن من ریگ میگم توم جا می شه :) ببین چی شده که اونا هنوز این بچه رو نشناختن...
باشه؛ اصلا اینم بذارید به حساب مظلوم نمایی من! ما ازان باده کشانیم که دریا زده ایم...
جدا از همه این ها، خیلی چیزها بوده ام یا هستم... هرگز نمی خوام "کسی که با احساسات دیگران بازی می کنه" خونده بشم.