امزور کسی را از زندگی ام پاک کردم. ولی گذاشتم در توهم این بماند که به خاطر خطر عاشق شدن با او به هم زدم و از تنفرم به او نگفتم.
در هری پاتر مثالی بود از آدمی که فکر کردی عمری از تو تنفر دارد و عاشقت بود.
در امروز مثال شد از آدمی که فکر کرد عاشقش بود و از او تنفر داشت.
می اندیشم، گاه انگار حقیقت نیز چنین شده است. می اندیشی از تو نفرت دارد، در حالی که از همه بر تو عاشق تر است...
روز 7 است. 7 آپریل، روز آغاز. سرافرازم کن به نام مقدست این بارم را... مرا امیدی نیست و امیدی هست، و تک امیدم تویی نه در هزار... و هر یکی تویی، و هر هزار خودت.
به قول استاد، یکی بود، اما یکی نبود...