در مقدمه می گویم که از خطاب کردن مستقیم بعضی اوقات خوشم نمی آید ولی روشی بهتر نمی یابم...
همان طور که اغلب می دانیم، نوشته ها انواع و اقسام دارند: از یک کتاب ریاضی وضوح می خواهیم، همچنین از آن می خواهیم که کاری کند که مطلب را لمس کنیم، این گونه حق مطلب برایمان ادا می شود، تا با درکی قوی روابط انتزاعی را درک کنیم.
از یک رمان پلیسی راز گونه بودن و به شک انداختن می طلبیم، اگر جواب در ابتدا گفته شود دیگر داستان برای ما جذابیتی ندارد(البته مگر آن که جزئیات توصیفی چیزی محشر باشد). در پرانتز: به این روش در انگلیسی hooking یا قلاب انداختن می گویند، مثل شهرزاد تکه داستانی را در مقدمه ی متن(پاراگراف اول) شروع می کنیم و تا زمانی که می خواهیم(که انتهای مطلب باشد) انتهای داستان و سرنوشت را لو نمی دهیم.
به هر حال هدف از این نوشتار این بود که به تنهایی که در این جا حضور خواهد داشت، بگویم که زیاد در جستجو برای استعاره ی بعضی عبارت ها نباشد، چنان که من هم از او در هر چیزی توضیح نمی خواهم. قمار عاشقانه می تواند به هر بازی پیچیده ای تلقی شود، اشاره ای به روابط انسان هایی مشخص ندارد... این را هم گفته باشم که رفع ابهامی مثلا احتمالی کرده باشم.
رفع ابهام
رفع ابهام...
از توجیح حرف ها و چیزهایی که هیچ نیازی به توجیح ندارند اصلا خوشم نمی یاد.
.
حال روحیم خوب نبود. اگر به خاطر چند روزی که نبودم به این فکرا افتادی. باید بگم که من اصلا چند روز تو این دنیا نبودم!
.
چرا فکر می کنی که من از هر چیزی برداشت منفی می کنم؟ چرا فکر می کنی من اینقدر بی ظرفیت و... هستم؟!
و وقتی چیزی می گم فقط به خاطر برداشت منفی ذهنی ام بوده؟ اصلا به این فکر کردی که شاید من از عبارت قمار عاشقانه فقط خوشم اومده که اونو تکرار کردم...؟ فقط کنار هم قرار گرفتن این دو تا واژه برام قشنگ بود. همین.
من اونقدری هم که تو فکر می کنی بد بین و بی ظرفیت نیستم!
.
ای کاش این همه دنبال توجیح و منطق نباشی. و بعضی چیزها رو در همون قالبی که هستند رها کنی. و این همه قالب شکنی نکنی... قالب جمله ها گاهی بهتره همون طور سر بسته بمونند. و زیبایی جمله ها و حرف گاهی به ابهام و ایهام آن هاست!
.
ببخش منو. و بدون کامنتی که الان گذاشتم فقط از سر آشفتگی است....
فقط...