دیدن خود آغاز کردم،
دیدم
در هویت تک معنا ندارم،
سپس بی تو، دیدم
خودی ندارم
"من" دورانی از توست.
تویی که تنها
تویی که از پس ها من ها،
تو ماندی.
انسان موجودی اجتماعی ست.
حال می اندیشم:
انسان بی تو انسان نیست
^^^
در قله های انسانیت،
منی نیست و تویی نیست،
در آن جا "ما" هستیم،
ما بودن در اوج است
پی نوشت: لطفا برداشت خاصی در مورد مخاطب این شعر نکنید. شاعرش هم من نیستم، در فحش دادن بهش راحت باشید :)
لطفا برداشت خاصی در مورد مخاطب این شعر نکنید
نه نترس!!!!
.
یک کمی بد اخلاق شدم!!!!
ببخشید... درست می شه...
.
حداقل تو منو ببخش...
مفهوم قشنگی داشت... اسمش برداشت نیست که این؟