برای همکارم می گفتم... روزگارم چنین شده است انگار:
دوستت دارم
و عشق تو از نامم میتراود
مثل شیرهی تکدرختی مجروح
در حیاطِ زیارتگاهی.*
می توای تو به من، زندگانی بخشی،
یا بگیری از من
آن چه را می بخشی
* شمس لنگرودی
پ.ن: اولین شبی که صدای محسن چاوشی و مجتبی کبیری رو شنیدم یادم نمی ره. توی اون ماشین رنوی اسپورت...
البته چهارشنبه سوری ها هم از یادم نمی ره. بیش از ۸ سال سمبل یکی از محله های تهران بود و ۳ سال اخیر سمبل دیدار آن چه نتوانستم و امسال اولین سالگرد شکستی دیگر را با آن می گیرم. سمبل ها... امسال داریم بیشتر بررسی می کنیم.
پ.ن برای پ.ن: طبق تعریف کلاسیک سمبل باید شئ باشد، و بنابراین یک مراسم سالیانه سمبل نیست.
عجیبه! مثل همیشه ذکر نفرمودید که مخاطب نداره!!!!
منظورت چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟