-
سکوت
شنبه 25 آذر 1385 18:47
و گاهی گوش چنان کر است که حتی صدای سکوت را نمی شنود... ولی... ولی باید سکوت کرد! گویا این یک اختیار و تفویض نیست... انگار جبر است... پ.ن: از نوشتن عبارات مبهم چه سود به دست آید؟ خودم هم نمی دانم ولی انگار مبهم بودن جلوی تعین بخشیدن را می گیرد.
-
فال
جمعه 17 آذر 1385 13:03
و زمانی که با ذکر آن بیت از دیوان شمس فالی می گیری: کار همه محبان همچون زرست امشب / جان همه حسودان کور و کرست امشب دریای حسن ایزد چون موج می خرامد / خاک ره از قدومش چون انبرست امشب دایم خوشیم با وی اما به فضل یزدان / ما دیگریم امشب او دیگرست امشب ... و ا... که خواب امشب بر من حرام باشد / جان همچو مرغ آبی در کوثرست...
-
یاد تو
چهارشنبه 1 آذر 1385 16:46
زمانی که این شعر(که از نظامی هستش): هر که نه گویای تو خاموش به/هر چه نیاد تو فراموش به رو تبدیل می کنی به(این یکی از خودمه): باش که امشب سحرم هوش باد/هر چه نه یاد تو فراموش باد احتمالا باید پیوند خوبی با غزلیات شمس داشته باشی...
-
نوشتن هم می تواند یادگیری باشد!
پنجشنبه 25 آبان 1385 11:11
زمانی که می نویسی، چیزی باید برای نوشتن داشته باشی. پس نوشتن، به عنوان یک نوع خروجی دادن، باید تفکری قبلش باشد وگرنه اگر نتایج فرآیند خوبی را منتقل نکند، خروجی یا همان نوشته به درد نمی خورد. خوب تویی که اکنون قلم به دست گرفته ای و نوشتن را آغاز کرده ای، آیا مطمئنی که تفکّر خوبی قبل از نوشتن انجام داده ای؟ آیا مطمئنی...
-
شکست!
سهشنبه 23 آبان 1385 15:44
شکست...! گاهی خیلی آسون تر ازونی هستش که فکرشو می کنی. انگار فاصله ی بین شکست و موفقیت خیلی کوچولو هستش... انگاری قضیه خیلی آسون تر وساده تر ازونی هستش که فکرشو می کنی...!
-
جوشکاری
پنجشنبه 18 آبان 1385 23:11
داری روی پله های طبقه دوم راه می روی. بویی حس می کنی... اول می گویی چقدر آشناست این بو... تمام خاطرات تابستان سال قبل، ساختن توربین آبی... آه خودشه! جوشکاری! بوی جوشکاری که روزی مواظب بودی که نورش چشاتو اذیت نکنه و بوش اذیتت نکنه. تو همون روزگاری که برات مهم نبود روی پیرهنت اثر جوشکاری باشه... داری توی خیابون راه می...
-
تذهیب نفس
پنجشنبه 4 آبان 1385 08:47
زمانی شنیدم که کسی بود که هیچ وقت غذا نمی خورد. هر بار که گرسنه می شد، سفره ای می چید و در آن ظروفی خالی می گذاشت و در تخیلش خیال می کرد که دارد غذاهایی خوشمزه را از ظروف بر می دارد و می خورد. بعد از مدّتی سیر می شد و سفره را جمع می کرد. پ.ن: متی بعد متوجه شدم که تهذیب را تذهیب نوشته ام، امّا به عنوان یادگاری از...
-
کمد خاطرات
جمعه 28 مهر 1385 11:29
من کمدی دارم توی کمدهام به اسم کمد خاطرات. تو این کمد هر چیزی که می تونه برام خاطره ای(خوب یا بد یا هیچ کدوم) داشته باشه رو میذارم. از زمان تولدم تا به حال چیزهای مختلفی از هر سال زندگیم و هر دوران و تفکرات و خیالاتم توشه. حتّی به نظر خودم از هر دفترچه خاطراتی بهتره(البته برای خودم که می فهممشون). البته توش کاغذ های...
-
ازین پس ورود حیواناتی که غلط املایی-نگارشی می گیرند ممنوع!
چهارشنبه 26 مهر 1385 19:05
این لیست روزای ماه که مطلب نوشته شده رو که می دیدم نکته ی جالبی رو فهمیدم: من از اول مهر دو بار با فاصله ی 6 روز آن شدم، اما این بار با فاصله ی 13 روز! خب این می تونه نشون دهنده ی تغییری باشه... این روزا با نشانه های زیادی از تغییرات اساسی و مهم در زندگیم و میز کارم رو به رو هستم. در ساده ترین تحلیل می شود گفت که با...
-
رده ب ریاضی
پنجشنبه 13 مهر 1385 15:19
سخت تر ازونی بود که فکرشو می کردم... : امتحان ورود به کلاس آمادگی المپیاد ریاضی. فکر می کردم ترکیبیاتش دیگه باید واسه من فوت باشه، در حالی که از ۴ سوال اصلی ترکیباتیش ۲ تاشو حل کردم فقط. فکر نمی کنم قبول بشم. اما تا هفته ی بعد باید سخت برای امتحان ورودی کلاس المپیاد کامپیوتر خوب بخونم... ۵ فصل از یک کتاب ظرف امروز و...
-
سانس-ور چی های ابله
پنجشنبه 6 مهر 1385 12:31
داشتم در مورد جامعه پذیر شدن در چت سرچ می کردم که به سایتی خوردم که قسمتیش فیلت-ر بود، اون هم صرفا به دلیل داشتن چند کلمه ی نه چندان تابو به منظور علمی. جالبه که www رو که حذف می کنی میاد. می تونی امتحان کنی: اول این و بعدش هم این (لینک ها رو باز کن). پ.ن: این روزا دارم تلاش می کنم تحقیقی راجع به چت از بعد جامعه...
-
این روزا
شنبه 1 مهر 1385 10:53
خب ازین نوع نوشتار که توش یکی به دوستاش از طریق وبلاگش خبر بده بدم میاد، اما علی رقم میلم به دلیل نبود وقت اعلام زنده بودنم رو اینجا می نویسم و همه ی کسایی رو که نمی تونن منو ببینن به وبلاگم ارجاع میدم(امیدوارم کسی فکر نکنه دارم کلاس میذارم، افتضاح سرم شلوغه، برنامه ی تابستونم رو که عقب افتاده باید تاا آخر این هفته...
-
روز های آخر
جمعه 24 شهریور 1385 12:55
قصد ما از به کار بردن کلمات چیست؟ بازی زبانی با آن ها یا دادن "الف" ای که با آن احساس ما تا "ی" ی آن خوانده شود؟ پ.ن: تا به حال شده استدلال یک نفر ظاهرا کاملا منطقی باشد اما شما حس کنید دارد سفسطه می کند و یکجای کار می لنگد؟(هر چند نمی توانید پیدا کنید آن جا کجاست اما کلی منطقی بودنش را احساس نمی کنید).
-
سکوت
یکشنبه 19 شهریور 1385 13:47
گاهی چه زیباست این سکوت پر معنا که همچون کلمات بر من روانست... پ.ن: جبران خلیل جبران در قصه ی عشق(که داستان اولین عشق زمینی اوست) اشاره به زیبایی سکوت از دید خودش می کند. پ.ن ۲: چند وقتیه زدم تو نخ این جور نوشتن... نظرتون چیه؟ ادامه بدم؟
-
هوای تازه
چهارشنبه 15 شهریور 1385 11:30
دلم هوایی تازه می خواهد هوایی که در آن بی تلعقی موج بزند... هوایی که در آن بی رحمانه با خودم صادق باشم... صدق چیز کمی نیست... هست؟
-
وبلاگنویسی نقاب دار
سهشنبه 14 شهریور 1385 13:07
یک روش وبلاگ نویسی که کمی هم مد شده این است که نویسنده هویت خود را فاش نمی کند. دلیل این کار را به همان حدیث معروف ربط می دهند: نگاه نکن چه کسی حرف می زند، ببین چه می گوید. یکی از مبتکران این روش جناب فوکو است که در طی مصاحبه هایی که روزگاری با لوموند داشت، با آن ها قرار گذاشت که تنها به این شرط با آن ها مصاحبه می...
-
دلتنگی های آخر هفته
یکشنبه 12 شهریور 1385 18:02
زمان مرده ای در آخرین روز هفته وجود دارد که بیشتر آدم ها در آن دلتنگ می شوند: عصر جمعه، نزدیکی های غروب و گاهی حتی تا شب شنبه ها ادامه می یابد. معمولا درین زمان آدم ها بیکار هستند و تفریح خاصی هم ندارند و دل به کاری هم نمی بندند: فردا شنبه است آخر... شنبه کارها شروع می شود و این زمان برای استراحت است... اما بیشتر...
-
تقدیم به آن دوست لبنانی الاصل
پنجشنبه 9 شهریور 1385 16:30
ای آشنای دیروز فراموش امروز و فردا سلام مرا به آن کس که دیروز بودی برسان. پ.ن بی ربط: تلخه زمانی که کسی که دوسش داری داره میره جایی دور و تو حتی نمی تونی ازش خدافظی کنی... نیستش؟
-
ارتباط با غریبه ها
چهارشنبه 8 شهریور 1385 13:55
دقت کردید که چرا ما در مطب دکتر یا توی آسانسور زمین رو نگاه می کنیم؟ خب به نظر من دلیلش اینه که نمی خواهیم با غریبه ها ارتباط بر قرار کنیم. چون نگاه کردن نوعی برقراری ارتباط است. این موضوع که ارتباط با غریبه ها حتی المقدور کم باشد و حریم شخصی فرد بزرگ، توی جوامع غربی(این طور که دیدم و شنیدم) بیشتره. از حقوقدانی یکبار...
-
تحریم به منظور ترک اعتیاد!
جمعه 3 شهریور 1385 19:01
از اول این هفته تا چهارشنبه(یعنی ۵ روز) چت، وب گردی، دیدن هر نوع برنامه ی تلویزیونی، مطالعه غرق کننده و وقت گیر و بدون هدف متمرکز(مثل روزنامه خواندن)و خواب وسط روز به منظور بهتر استفاده کردن از تابستان تحریم کرده ام!(یعنی حلال خدا را بر خودم موقتا حرام کرده ام!) تا هم بعضی از اعتیادهای وقت گیر بی هدف رو ترک کنم و از...
-
به مومنان عزیز( آماده باش ای دوست۲)
دوشنبه 30 مرداد 1385 19:23
این مطلب ادامه ی مطلب دو تا قبلی است، پس در صورتی که آن را نخوانده اید توصیه می کنم اول آن را بخوانید(کامنت های جالبی هم داشتم، آن ها را هم شاید بد نباشد بخوانید!) من فحش دادن به خدا را در هر حالتی کار احمقانه ای می دانم. اما خب فکر می کردم کار نسبتا خاصی هم نباشد! اما خب با توجه به کامنت های مطلب قبلی به این نتیجه...
-
مرد شماره ی ۸
پنجشنبه 26 مرداد 1385 19:22
علی کریمی... کسی که توی سایت بایرن مونیخ به عنوان بازی ساز معرفی شده ! هر در ایران ما او را بیشتر به عنوان مهاجم می شناسیم، مهاجم دریبل زن و خیلی جاها فرشته ی نجات ما! هر چند نمی توانم اشتاباهاتش را فراموش کنم و گاهی غرورش را... ولی به هر صورت او یکی از بهترین لژیونر های تاریخ فوتبال ایران است. منبع عکس: سایت شخصی علی...
-
آماده باش ای دوست...
چهارشنبه 25 مرداد 1385 14:32
وقتی که کسی رو که به عنوان شریفترین انسان می شناختی یهویی بهت می گه که جون آدما براش ارزش نداره... وقتی که می خوای بنویسی ولی واژه ها رو فراموش کردی... وقتی می خوای بگی ولی نمی دونی چطوری و از چی بگی... وقتی که دلت می خواد به بدترین شکل عمرت گریه کنی ولی گریت نمیاد... وقتی دلت می خواد فقط به خدا فش بدی و بهش بگی مردی...
-
تعین بخشیدن به حقیقت
دوشنبه 23 مرداد 1385 14:45
همه ی فلاسفه در عین این که دارند گزاره هایی می گویند که با هم قابل جمع نیستند(متناقض ممکن است باشند) دارند یک حرف را می زنند! نظر شما راجع به این گزاره چیه؟ در برداشت اول این گزاره غلط و بسیار احمقانه ممکن است بنماید، اما شاید برای کسانی که پلورالیست* دینی هستند بهتر بنماید! در مثنوی هم داستانی است که روزی مریم عیسی...
-
مساله ای به نام جنبه ی لینک دادن
شنبه 21 مرداد 1385 12:15
عنوان بهتری پیدا نکردم! هر چند تو موضوعی که می خوام توصیفش کنم کلمه ی جنبه لغت خیلی خوبی نیست ولی لغت بهتری پیدا نکردم،حالا شاید بشه با لغت شعور عوضش کرد! توضیح که بدم می فهمید. تا حالا شده به دوستی لینک بدین، با این که اون دوستتون مطالبش خیلی بهتر از شما نیست به شما لینک نده؟ خوب برای من اتفاق افتاده. البته باید در...
-
یونیسف و فوتبالیست ها
چهارشنبه 18 مرداد 1385 12:48
اخیرا یونیسف آلبومی منتشر کرده که توش این فوتبالیست ها خوندن: زیدان-بیرهوف-داویدز-کالون-رونالدو-... البته تصویر نداره! فقط 4 تا Track صوتی هستش! این بسته ی جالب رو من برای روز پدر به عنوان هدیه برای پدرم خریدم. اسم این آلبوم What a happy day هستش. در آمدش هم به نفع حقوق کودکان صرف میشه. به نظر شما این حرکت های فانتزی...
-
پرسش فلسفی
پنجشنبه 12 مرداد 1385 14:16
این متن را مدت ها قبل نوشته بودم: اگر از اول تا آخر زندگی مان تنها بودیم چه می شد؟ منظورم حتی زندگی رابینسون کروزوئه ای نیست. منظورم این است که مانند ماتریکس توی یک محفظه زندانی بودیم و نمی فهمیدیم، با این فرق که از ابتدا تا انتها سفیدی می دیدیم و هیچ چیز نمی دیدیم. جدا ازین که جامعه پذیر نمی شدیم، چه می شدیم؟ (زمانی...
-
اتابک عزیز اینجا می نویسد
چهارشنبه 11 مرداد 1385 12:52
دوست عزیزم اتابک چندی است که من را با لطف های خود شرمنده می کند. وبلاگ من را به دوستانش معرفی می کند، به من لینک می دهد، آدرس سایت رسمی بایرن مونیخ(تیمی که از بچگی ام عاشقش بودم) را به من هدیه می کند(هر چند که این آدرس را با یک جستجوی ساده در گوگل می توان پیدا کرد، اما تا به حال به ذهنم نرسیده بود که این کارو بکنم چون...
-
علوم شیطانی(انسانی سابق)
شنبه 7 مرداد 1385 17:57
زمانی که فردا باید 15 تا تمرین سخت و بسیار مشکل ترکیبیات رو که 12 تاش توی المپیادهای جهانی اومدن حل کنی، زمانی که از 12 تا تمرین گراف که دونه ای حداقل 15 دقیقه وقت می برن حداقل باید 6 تاشو حل کنی، زمانی که ساعت 6 بعد از ظهر هستش و تا 12 شب فقط 6 ساعت وقت داری، در حالی که حل نکنی نه تنها عقب می مونی، ممکنه بندازنت...
-
از چی بگم ...؟
پنجشنبه 5 مرداد 1385 13:00
آدم گاهی به این نتیجه می رسه که تنبلی و بی حالی رو بذاره کنار و شروع کنه به نوشتن. خوب می خوای بنویسی ؟ چه جایی بهتر از وبلاگ! ملت میان نظر هم واست می ذارن و به نوشتن دلگرم می شی!(حالا انگار چه افراد برجسته ای میان نوشته های منو نقد می کنن! 100% کامنت ها مطلقا بی ربط!) یکبار که داشتم برای خودم روی کاغذ می نوشتم، نوشتم...