تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

دلتنگی های آخر هفته

 زمان مرده ای در آخرین روز هفته وجود دارد که بیشتر آدم ها در آن دلتنگ می شوند: عصر جمعه، نزدیکی های غروب و گاهی حتی تا شب شنبه ها ادامه می یابد.

 معمولا درین زمان آدم ها بیکار هستند و تفریح خاصی هم ندارند و دل به کاری هم نمی بندند: فردا شنبه است آخر... شنبه کارها شروع می شود و این زمان برای استراحت است... اما بیشتر اوقات کاری به عنوان تفریح هم نمی یابی.

 درین وقت مرده است که دل تنگی خاصی به سراغ آدم می آید... نویسنده ی این وبلاگ هم نوشته هایش را بر اساس همین دلتنگی ها قرار داده. ابراز این دلتنگی ها بد نیست، بعدا می توانی خودت را روانکاوی کنی! جمعه ی قبلی من در وضعیت حادی دچار همین دلتنگی شدم که مصاحبت با سینای عزیز کلی باعث خنده و آرامش من شد(هر چند سینا اصلا و ابدا روانکاو خوبی نیست!).

 پ.ن: امیدوارم برای آقای انصاری چیز خاصی نباشد که سینا خطابشون می کنم و زود فامیل میشم! بالاخره ما هم اسم هستیم...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شیدا یکشنبه 12 شهریور 1385 ساعت 08:07 ب.ظ http://sara8000.persianblog.com

با سلام.

آقای روح الله هادی یکی از استادان ادبیات ایران هستند ( نویسنده ی کتاب)

اینکه من کتاب درسی را به عنوان مدرک یا منبع قابل پذیرشی تعریف کردم دلیلش این بود که در کتب درسی ( البته نه در تمام آن ها در برخی از آن و به خصوص در دوره ی دبیرستان و پیش دانشگاهی) نظرات شخصی هر فردی اجازه ندارد نوشته شود. بلکه عوامل مورد قبول و پذیرفته شده و معقول در این کتاب ها به ثبت می رسد.

البته این تنها نظر بنده است. چون برخی کتاب های رشته های مختلف را خوانده ام.

این که مولوی اوج شعر عارفانه بود یا... را هر کسی می تواند با توجه به روحیه و حال و هوا و برداشت خود از اشعار چیزی بگوید. شاید من اصلا بگویم نیما اوج شعر عارفانه است!‌ یا باباطاهر یا هر کس دیگری. این بستگی به شخصیت و شرایط روحی من دارد.
من یا هر کس دیگری...
اما چیزی که در یک کتاب عمومی که در سطح کشور مورد مطالعه ی مهم ترین و جوان ترین قشر جامعه واقع می شود نمی تواند چنین باشد. و چنین نیست...

من صرفا اهمیت نمی دهم چه کسی به کدام شاعر علاقه دارد. و کدام را عارف تر یا شاعر تر می یابد.
خواه بهاالدین خرمشاهی یا هر کسی دیگری...

به هر حال این که شما یک بیت بیاورید و بگویید که این شاعر آن چیز را بهتر بیان کرده و آن شاعر بدتر دلیل نمی شود. شاید هم موردی باشد که مولوی آن را زیبا تر از نظامی بیان کرده باشد.

تحلیل شعر یا شاعر را نمی شود با یک بیت نمادین و نوعی بیان کرد. بلکه با تحقیقی دقیق روی تک تک ابیات به دست می آید.
شاید حتی فریدون مشیری چیزی را زیبا تر و شاعرانه تر از حافظ بیان کرده باشد ( فقط مثال می زنم) اما این کجا و آن کجا!‌ اصلا می شود حافظ را با مشیری مقایسه کرد؟!

مثلا این که فردوسی بزرگترین شاعر حماسی ایران است را همه می دانند.
اما چیزهایی هست که همه نمی دانند. مثل خود من.


با تشکر از حضور گرمتان...

viona دوشنبه 13 شهریور 1385 ساعت 01:26 ب.ظ

..............

ایگرک دوشنبه 13 شهریور 1385 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.bazandeha.blogfa.com

سلام ..مرسی که جواب دادین..به امید بعده ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد