تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

درخشان... کجایی؟

  چند وقتی است که حسین غیب شده. معلوم نیست آخر ماجرا چی از آب در بیاد، ولی چند تا موضوع هست:


  - حسین یه تابو شکن بود، برای هر تابویی هم که شکست دست کم یکبار سرش یا دستش رو شکستند.


 - دلیلی برای نفرت ازش ندارم، به جز توهین های بی ریشه اش به سروش و احترامش به اون روزنامه ی وزین. بقیه ی فحش هاش قشنگ بودند، no matter what the target was


  - حسین رو مظهری از بعضی از شکست های خودم می دیدم و می بینم. امیدوارم این مظهر بمونه برام... (آرزوی منفی ای نیست، برای این که این مظهر بمونه باید فعلا جون سالم به در ببره).


  - از بیشتر این هایی که الان دارند مرحمت و رافت از خودشون نشون می دن در مورد حسین، گند بلند می شه، گندهایی به مراتب عمیق تر از خریت رادیکال حسین.


  - بعد از همه چیز، خدا بهش رحم کنه. خدا به منم رحم کنه البته!

نظرات 1 + ارسال نظر
هانی(محمد) شنبه 16 آذر 1387 ساعت 10:11 ق.ظ http://ipark.blogsky.com

سلام .کی تو این زمونه افسرده نیست ! ممنون از وبلاگ خوبت.راستی به وبلاگ من هم سر بزن،فکر کنم افسرده تر شی با آهنگ هام.!اینم روشی هست برای من که افسردگی رو دوست داشتنی کنم برای خودم و شایدم دیگران...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد