تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

تجاوزگر

  چند ماهی پیش در چنین روزی دختری ربوده شد. به مخفیگاهی برده شد، آن جا بارها به او تجاوز شد. سپس تجاوزگر آزادش کرد و خود را کشت.

 

  از این قصه چه احساسی پیدا می کنی؟ دوگانگی ذات بشر را در می یابی یا پوچی حیوان صفتی رفتارش را؟ از ناخودآگاه آن تجاوزکار بیشتر نفرت داری یا از واقعیت ننگین؟


  شرم باد بر بشر. شرم باد بر شهوت حیوانی اش، و شرم باد بر حضور آلوده اش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد