تشنه

روز از نو روزی از نو

تشنه

روز از نو روزی از نو

وبلاگنویسی نقاب دار

 یک روش وبلاگ نویسی که کمی هم مد شده این است که نویسنده هویت خود را فاش نمی کند. دلیل این کار را به همان حدیث معروف ربط می دهند: نگاه نکن چه کسی حرف می زند،‌ ببین چه می گوید. یکی از مبتکران این روش جناب فوکو است که در طی مصاحبه هایی که روزگاری با لوموند داشت، با آن ها قرار گذاشت که تنها به این شرط با آن ها مصاحبه می کند که نامش را ننویسند و هیچ نوع اطلاعاتی که بتوان از روی آن ها فهمید که مصاحبه کننده او بوده ذکر نکنند. سلسله مصاحبه ها با نام مستعار فیلسوف نقابدار چاپ شدند.

 نظر شما درباره ی این روش چیه...؟

دلتنگی های آخر هفته

 زمان مرده ای در آخرین روز هفته وجود دارد که بیشتر آدم ها در آن دلتنگ می شوند: عصر جمعه، نزدیکی های غروب و گاهی حتی تا شب شنبه ها ادامه می یابد.

 معمولا درین زمان آدم ها بیکار هستند و تفریح خاصی هم ندارند و دل به کاری هم نمی بندند: فردا شنبه است آخر... شنبه کارها شروع می شود و این زمان برای استراحت است... اما بیشتر اوقات کاری به عنوان تفریح هم نمی یابی.

 درین وقت مرده است که دل تنگی خاصی به سراغ آدم می آید... نویسنده ی این وبلاگ هم نوشته هایش را بر اساس همین دلتنگی ها قرار داده. ابراز این دلتنگی ها بد نیست، بعدا می توانی خودت را روانکاوی کنی! جمعه ی قبلی من در وضعیت حادی دچار همین دلتنگی شدم که مصاحبت با سینای عزیز کلی باعث خنده و آرامش من شد(هر چند سینا اصلا و ابدا روانکاو خوبی نیست!).

 پ.ن: امیدوارم برای آقای انصاری چیز خاصی نباشد که سینا خطابشون می کنم و زود فامیل میشم! بالاخره ما هم اسم هستیم...

 

تقدیم به آن دوست لبنانی الاصل

ای آشنای دیروز

فراموش امروز و فردا

    سلام مرا

       به آن کس

 که دیروز بودی برسان.

 پ.ن بی ربط: تلخه زمانی که کسی که دوسش داری داره میره جایی دور و تو حتی نمی تونی ازش خدافظی کنی... نیستش؟

ارتباط با غریبه ها

 دقت کردید که چرا ما در مطب دکتر یا توی آسانسور زمین رو نگاه می کنیم؟

 خب به نظر من دلیلش اینه که نمی خواهیم با غریبه ها ارتباط بر قرار کنیم. چون نگاه کردن نوعی برقراری ارتباط است. این موضوع که ارتباط با غریبه ها حتی المقدور کم باشد و حریم شخصی فرد بزرگ، توی جوامع غربی(این طور که دیدم و شنیدم) بیشتره. از حقوقدانی یکبار شنیدم که توی کانادا تو می تونی از یک فرد به خاطر تنه ای که در خیابان به تو زده شکایت کنی و در صورت اثبات این موضوع از طرف جریمه نقدی دریافت کنی.

 نظر شما چیه؟‌ بهتره حریم شخصی بزرگتر باشه یا کوچکتر؟ فرهنگ غربی را بیشتر می پسندید یا فرهنگ گرم شرقی؟ چرا؟

 پ.ن: بحث راجع به این سکانس های زندگی روزمره را که موضوعاتی اجتماعی هستند را دوست دارم و سعی می کنم ازین به بعد بیشتر به آن بپردازم.

 پس پ.ن: این وبلاگ موضوعات زیادی دارد و تنها محوریت وبلاگ بودنش هم نویسنده اش است،‌ پس به نظرتان گسترده و پراکنده بودن موضوعات عیبی ندارد که؟

تحریم به منظور ترک اعتیاد!

 از اول این هفته تا چهارشنبه(یعنی ۵ روز) چت، وب گردی،‌ دیدن هر نوع برنامه ی تلویزیونی، مطالعه غرق کننده و وقت گیر و بدون هدف متمرکز(مثل روزنامه خواندن)و خواب وسط روز به منظور بهتر استفاده کردن از تابستان تحریم کرده ام!‌(یعنی حلال خدا را بر خودم موقتا حرام کرده ام!) تا هم بعضی از اعتیادهای وقت گیر بی هدف رو ترک کنم و از وقتم و تابستانم که دو سوم با استفاده ی مفید کمتر از ۳۰٪ گذرانده شده است را بیشتر از دست ندهم. به نظر شما کار خوبی می کنم؟

پ.ن: این و این عکس های الیور کان و کسی که با او زندگی می کند(عنوان بهتری ندارم!). او به خاطر این دختر زن و بچه ی سابقش را ول کرد و با این فرد روی هم ریخت. به نظر شما ارزشش را داشت؟

به مومنان عزیز( آماده باش ای دوست۲)

 

 این مطلب ادامه ی مطلب دو تا قبلی است، پس در صورتی که آن را نخوانده اید توصیه می کنم اول آن را بخوانید(کامنت های جالبی هم داشتم، آن ها را هم شاید بد نباشد بخوانید!)

 من فحش دادن به خدا را در هر حالتی کار احمقانه ای می دانم. اما خب فکر می کردم کار نسبتا خاصی هم نباشد! اما خب با توجه به کامنت های مطلب قبلی به این نتیجه رسیدم که احتمالا هست!

 خب افرادی که به هر ترتیب به این نتیجه رسیده اید که خدایی هست! فرض کنید(حتی اگر به نظرتان فرض محال می آید) که روزی به روشی بفهمید خدایی به آن معنای عمومی و آن معنایی که در ذهن شما بود وجود ندارد و صرفا یک اعتبار لفظی بوده(در نزد فلاسفه ی اسلامی "عدم" و "پوچ"(به معنی بدون هدف غایی) از جمله چیزهشایی هستند که اعتبار لفظی هستند، ‌یعنی نمود محسوس و غیر محسوس ندارند و به تعریفی ساده تر صرفا ماهیتی ساخته ی ذهن هستند و وجود ندارند).خب در آن روز چه تغییری در زندگی تان خواهید داد؟

 پ.ن: بعضی ها اعتقاد دارند که این از لحاظ منطقی غیر ممکن است که خدایی وجود نداشته باشد، حال شما فرض کنید(حتّی اگر به نظرتان فرض محال است! )از لحاظ منطقی هم امکانش هست!

 پ.ن۲: من آدمی نیستم که پوچ گرا، بی اعتقاد به وجود خدا یا همچین چیزی باشم، صرفا از بحث این جوری)اگر نخواهم عنوان بحث و فحص فلسفی رویش بگذارم!(لذت می برم!

مرد شماره ی ۸

!علی کریمی در حال دریبل زنی سایه ی خودش

علی کریمی... کسی که توی سایت بایرن مونیخ به عنوان بازی ساز معرفی شده ! هر در ایران ما او را بیشتر به عنوان مهاجم می شناسیم، مهاجم دریبل زن و خیلی جاها فرشته ی نجات ما! هر چند نمی توانم اشتاباهاتش را فراموش کنم و گاهی غرورش را... ولی به هر صورت او یکی از بهترین لژیونر های تاریخ فوتبال ایران است.

 منبع عکس: سایت شخصی علی کریمی

یادت نره مطلب قبلی رو بخونی! این فقط برای یادگاری هستش!